دلم برای خودم تنگ شده
برای تو
برای با هم بودنمان
موسیقی صدایت
و
ترنم ترانه کلامت را میخواهم
دلم برای تو تنگ شده
عطر تنت در مشامم پراکنده است
وقت گذشتن هوای تو از خیابانهای دلم شده
برگهای ارغوانی پاییزی که هر لحظه در دلم فرومیریزند
کبوتر حرم دلم که ازادی میخواهد
گلهای باغچه دلم که بارش نگاهت را میخواهد
و من شوق دیدار تو را هر لحظه در دلم دارم
دیگر وقتش شده
در اسمان دلم
ابر خیال تو را با سر انگشتانم میکشم
نیلوفر زاهدی
شب بارانی دل ارام نمیگیرد
چک چک باران به روی بام
بیخوابی هر شب شهر
...............
پرنده بیدار شد
ابر از اسمان رفته بود
غروب سرد و بی باران
ماه در اسمان گم گشته بود
بی خواب همچون هر شب شهر
نیلوفر زاهدی