چشم هایم را می بندم
تکیه میزنم بر دیوار
و خیالت راه پیدا میکند
همچون چتری از
اقاقیای بنفش
خیال انگیز و رویایی
و می برد مرا
با پاهای برهنه تا کودکیم
و مشامم پر می شود از
عشق
از کودکیم تا همین
امروز که
تو همچون ستاره ای
درخشیدی
بر اسمان زندگیم و
ماه شدی
بر مهتابی جوانیم
ن . ز