بهشتی نبود
خورشید وسط اسمان بود
و من وسط زمین
اینجا برهوت قلب من است
صحرای دلم
انگشتم سوخت از گرمای عشقت
مادرم
نشستم بر مزارش بااو حرف زدم
گفتمانی یک طرفه
او هیچ نگفت
سکوت بود
از سنگ ندایی برنیامدمن امدم اما تو نبودی
عید بود
شاید رفته بودی عید دیدنی فرشتگان
خوب خدا