پیراهنی از اقاقیای بنفش
پیچیده بر پیکرم
پاورچین..
پاورچین ....
به بستر حریر تن تو
می خزم
لب هایت
از سیب گلویم
می چینند شکوفه های
بوسه را
و تا
سر انگشتان
بهار
می برند
عطر اقاقیا را
نیلوفر شهریور ۹۰
صدای فریاد اسمان میاید
چشمان ابی اسمان گریان شده
خشمگین میطوفد بر زمین
نی نی چشمانش برق میزند در حدقه
و از شرار نگاهش
بر گوشه ای ارام
مینشاند دل را
باران میبارد گوش کن
چه مرا میخواند
تا گام بردارم بر پیاده روهای