من نمازم را رو به قبله تو می خوانم
لبانم برلبانت رقص مقدس بوسه می گیرد
وحاجت دلم را از دستان پرمهر تو روا می دارم
زیر بوسه هایت جان میگیرم
در ایوان خانه بنفشه ها را می چینم
گیسوانم را به دست باد می دهم
تا مروارید برف برآن ها بنشیند
با هم دیم می کاریم در دستانمان
و منتظر رویش محبت میشویم در باران
امسال چه بهاری دارم
با بودنت در کنارم
لب بده لب بستان
بوسه بده بوسه بگیر
تا چشمه نوربنوشم ازلب تو
تا دراغوش کشم ان تن تو
هم چو موج درساحل خویش
دل فرو رفته در شن زار
تا اب تنی خورشید در هنگام سحر
تن تب دار مرا تو در اغوش بگیر
تاحل بشود این معما در تن من
همچو وهم در خیالم باش همه وقت
تا صبح قیامت در بستر خواب
همچو شعر ناب دلنواز عطر تن تو
تا همیشه همچون رویا در مهد خوابم باش
روح من قاصدکی بیهوده در پرواز
تا همیشه دل من بال خیالم باش
همچو رودی سرگردان بخروشم در همه شب
تاتو ماهم باشی همه جا روشنی راهم باش
چشمه نورم باش تو چلچراغم باش
نیلوفر زاهدی