نیلـــــوفرصحـــــــــــــــــرا
نیلـــــوفرصحـــــــــــــــــرا

نیلـــــوفرصحـــــــــــــــــرا


می پرسه چی شد پسرت یهو دوروزه ساکت شده ؟

می گم :خیلی بی قراری میکرد و جیغ می کشید ترسم ازناراحتی همسایه ها بود
ی جورایی هم رواعصاب اهالی خونه

می گه خب پرنده اس حالیش نیست.  باهاش حرف زدم گفتم یا می فهمه یا که نه

  بغلش کردم و بهش گفتم: چت شده؟ خودشو چسبوند به سینه ام نازش دادم

 گفتمش :ببین تو تنهایی من تنها

تو پدر و مادرنداری منم ندارم

تو اسیر قفسی منم اسیر این قفس بزرگ که خونه اس

تو مجبوری مارو تحمل کنی منم اهالی این خونه رو

میخای ازادت کنم؟

کجارو داری بری؟

نهایتا دو کوچه اونطرف تر

بال پرواز نداری مثل من گربه میگیره و میخوردت .

اینجا دون میدم میوه میدم  حمامت میکنم محبتت میکنم اما اینهارو هیچ کس به من نمیده همش خودم زحمت می کشم

حالا اگر میخای بری بگو تا ازادت کنم

گفت: نه

باورکن میگه نه

منم دوباره بوسش کردم و بهش گفتم کاری نکن که بگن دیونه اس

     گذاشتم ش توی قفس درش نیوردم ساکت واروم فقط میگه اییییییی

 




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد