نیلـــــوفرصحـــــــــــــــــرا
نیلـــــوفرصحـــــــــــــــــرا

نیلـــــوفرصحـــــــــــــــــرا

بهار می اید
یک مشت گندم در اب ریخته ام
و وقتی سبز شد
پرندگان بی شماری را
لب پنجره مهمان خواهم داشت
بهار می رسد
برف ها بر شکاف صخره ها فرو خواهند رفت
علف ها جوانه خواهند زد
و هنگام مهتاب دست در دست هم
انجا خواهیم نشست و
حرف های دلمان را به هم خواهیم گفت
بهار می اید
اگر تو قصد امدن کنی
در دلم دوباره بهارمی شود

نظرات 10 + ارسال نظر
رهگذر دوشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:02 ق.ظ

گاهی بعضی ها با ما جور در می آیند، اما همراه نمی شوند،
گاهی نیز آدم هایی را می یابیم که با ما همراه می شوند اما جور در نمی آیند.
برخی وقت ها ما آدم هایی را دوست داریم که دوستمان نمی دارند، همان گونه که آدم هایی نیز یافت می شوند که دوستمان دارند، اما ما دوستشان نداریم.

به آنانی که دوست نداریم اتفاقی در خیابان بر می خوریم و همواره بر می خوریم، اما آنانی را که دوست می داریم همواره گم می کنیم و هرگز اتفاقی در خیابان به آنان بر نمی خوریم!
گاه ما برای یافتن گمشده خویش، خود را می آراییم، گاه برای یافتن «او» به دنبال پول، علم، مقام، قدرت و همه چیز می رویم و همه چیز را به کف می آوریم و اما «او» را از کف می دهیم.

گاهی اویی را که دوست می داری احتیاجی به تو ندارد زیرا تو او را کامل نمی کنی.
تو قطعه گمشده او نیستی، تو قدرت تملک او را نداری.
گاه نیز چنین کسی تو را رها می کند و گاهی نیز چنین کسی به تو می آموزد که خود نیز کامل باشی، خود نیز بی نیاز از قطعه های گم شده.

او شاید به تو بیاموزد که خود به تنهایی سفر را آغاز کنی، راه بیفتی، حرکت کنی.
او به تو می آموزد و تو را ترک می کند، اما پیش از خداحافظی می گوید: "شاید روزی به هم برسیم..."، می گوید و می رود، و آغاز راه برایت دشوار است.

این آغاز، این زایش،‌ برایت سخت دردناک است.
بلوغ دردناک است، وداع با دوران کودکی دردناک است، ‌کامل شدن دردناک است، اما گریزی نیست.
و تو آهسته آهسته بلند می شوی، و راه می افتی و می روی، و در این راه رفتن دست و بالت بارها زخمی می شود، اما آبدیده می شوی و می آموزی که از جاده های ناشناس نهراسی، از مقصد بی انتها نهراسی، از نرسیدن نهراسی و تنها بروی و بروی و بروی...

[ بدون نام ] دوشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 03:56 ب.ظ

ای رهگذر ....

زیتون دوشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 04:50 ب.ظ http://zatun.blogsky.com/

سروش چهارشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:02 ق.ظ

سلام زیبا بود فقط بجای سخره که معنای تمسخر می دهد بنویسید صخره. ببخشیدا!

mythink شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:57 ب.ظ

8 مارس روز جهانی زن بر تو فرخنده

سپاس گزارم

نیما یکشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:43 ق.ظ

خوبه

نیما دوشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 07:52 ق.ظ

سلام پیشاپیش طلیعه بهارونوروزرابه تو تبریک میگم امیدوارم درکنارخانواده سالی پرازموفقیت وشادکامی وبهروزی درانتظارت باشه وگل لبخند روی لبانت برچیده نشه آرزویم سعادت توست

ن . ح چهارشنبه 30 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 12:57 ب.ظ http://www.nimahajati.blogfa.com/

دروووووووود
برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
*[گل]*نوروز مبارک*[گل]*

[ بدون نام ] دوشنبه 5 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 09:01 ق.ظ

مثل لحظه ای که باغ, در ترنم ترانه شکوفا میشود, غرق در شکوفه میشود روزگارتان بهـار
لحظه هایتان پر از شکوفـه باد. سال نـو مبارک

تشکر دوست عزیز
سال نو بر شما مبارک

sholo پنج‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 09:07 ب.ظ

mishe ye adam hamzaman2ta zano dost dashte bashe?

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد