شاید روزی از دیارت گذشتم..
در باد کلاهم را تکان دادم...
و تو با سر به من سلام گفتی...
اینجا
نگاه من در پس این نوشته ها دنبال تو می گردد
کاری با تو ندارم
فقط برایت بهترین ها را
آرزو می کنم
ای کاش تمام کارهایت را
رها کنی
هم چون قاصدکی
به دنبالم بیایی
رهایم کنی
تا در باد به رقص درایم
و به مرغزارها سفر کنم
اگر دوست داشتی بیا
علف ها به زیر پایت سبز می شوند
وقتی اینجایی
نیلوفر مرداد 91
فوق العاده هست نیلوفر - بار ها و بارها خواندمش و هر بار بیشتر لذت بردم ...
تصدقت نیما
سلام!
وبلاگ خیلی قشنگ و پر محتوایی داری من که خیلی پسندیدمش عالی بود !
ازتون دعوت میکنم بیای به وبلاگم
موفق باشی
هر بار که اینجا رو میخونم آرزو می کنم که شاهزاده خانم این شعرها، به زودی از سفیدی ها و وصال بنویسه و این کاش های بی نهایت همه به سرانجام شیرین برسن و خلاص!
ای کاش شعر بعدی ت دچار کاشها نباشند نیلوفر جانم.
تا بعد...
بازهم شیرین گفتی دوستدارتو
سلام بسیار جالب بود. وقتی خواندم خاطره ای بسیار شیرین برایم زنده شد. ممنونم