تو به که میمانی
تو که احساس لطیف ماندن
در گلدان هستیم میکاری
تو که با بودنت در زیر بارانهمه گلهای خدا را
در بغل میگیری
تو به که میمانی
همچو خورشید
می پاشی روشنی و گرمارا
هر سپیده بر سر دشت
تو چه پرشور هر شب
پشت پنجره ام میمانی
تو به که میمانی؟
در سکوت بین دو کلام
من در این فصل شکوفایی گل
گل هستی را در بستر خود سبز می بینم
عطر ان پراکنده در دشت وجود
و من در سرازیری این بهمن ماتم سرد
از هراس سقوط در دامن تنهایی
به خود میلرزم
( نیلوفر )
شعر خیلی قشنگی بود.واقعا خودت گفتیش؟
منم یه تازه وارد که نه یه وب 8 ساله هم دارم اما توی وب جدیدم برای شما تازه واردم
لطف میکنی بهم سر بزنی؟
ممنون میشم
آدرس وب 8ساله:www.apotheosc.blogsky.com
سلام
ممنونم پیشم اومدی و بهم سر زدی
مرسی که جواب اون آقارو دادی و کمکم کردی
شما خیلی بزرگوار هستید
من بازم پیش شما میام و بهتون سر میزنم
لطف کردید
امیدوارم همیشه موفق باشید
میخواهمت مثل ریه ها که اکسیژن میخواهد.
فقط میتونم بگم اولا خوش بحال اونی که براش سرودی دوماخیلی خیلی زیباسروده ای