باد می پیچد و عبور می کند از لابلای موهایم
در این صبحدم
به یاد انگشتانت که می پیچید به دور
حلقه های طلایی ان
تا برسد بر احساس اوارگی دستانم
بیدار میشوم با نور طلایی خورشید
در بستر سرد زمستان
که تنها و بی کس رهایم کردی
در دستان کوچه های بی عبور سرما
نیلوفر
کارتونی جدید..آپیدیم
هوا بس ناجوانمردانه سرد است..
تشریف بیارید[لبخند]
کارتونی جدید..آپیدیم
هوا بس ناجوانمردانه سرد است..
تشریف بیارید[لبخند]
http://abukoorosh.blogfa.com/
وای نیلوفرم
از کجا میاری این همه حس رو دختر.
لذت بردم مثل همیشه و دلتنگ ترت شدم.
تا بعد...
میتونم بگم زیباست
تا دیروز دستم در دستت و قلبم در کنار قلبت بود
اما امروز دستم و قلبم هر دو جدا شدند و به سردی گراییدند
بر سر دوراهی اجبار من و تو از هم بریدیم
من با تنهایی و تو با غم همسفر شدی
قدم بر میدارم اما به اجبار/ تنهایی مرا دنبال خود میکشد
بر میگردم به پشت سر / اما هیچ نمی بینم
فایده ای ندارد
باید رفت تا آخر تنها و بدون تو
دستم سرد است / قلبم نمی تپد
اما می روم
ترا از قید خودم آزاد کردم
و تو آزادی از این پس / به هر که می خواهی فکر کن و دوستش داشته باش
تو آزادی
در این دنیای شلوغ و پر همهمه
اما من تنهام
تا آخر / بدون تو
سلام مرسی از حضور گرمت
می نشینم و نگاهت می کنم
ساعت ها نگاه می کنم و نگاه می کنم
و آخر یک تار موی طلایی ات را بر می دارم و می روم
و در راه نگاهش می کنم
ساعتها نگاهش می کنم
و تو می خندی
و به دنبالم می دوی
انگار اکنون می شوم در من
در صدایم
در صدایت
در چشمهایت که آخر دنیاست