من با تمام بهانه های دنیا عاشق م
برای اینکه بمانم و زندگی کنم
عشق می ورزم
به تو
به سایه
به افتاب
برای اینکه هر روز بتوانم با عشق تو
گرمی خورشید را برروی پوست صورتم
احساس کنم
و شب های مهتابی وقتی باد ابرها را
به طرف شهر تو میراند
بر اسب خیالم سوارشوم و بتازم
این لحظه بهترین زمان برای دراغوش کشیدن توست
تا گل بوسه ای جانانه بر لبهایت بنشانم
از قول شاملو:
بی تو خاموشم ،شهری در شبم
تو طلوع می کنی
من گرمایت را از دور می چشم
وشهر من بیدار می شود
با غلغله ها،تردیدها،تلاشها
وغلغله های مردد تلاشهایش
دیگر هیچ چیز نمی خواهد مرا تسکین دهد
دور از تو من شهری در شبم
ای آفتاب
...
طبع نازک و لطیفتان هماره سبز و پاینده . موفق و تندرست باشید.
چقدرشیواسروده ای ایکاش می شدترابیشتربشناسم تنهابه عنوان یکدوست