من این جایم
با چراغی روشن و افروخته بر راهت
که بنمایی رخ
من اینجا بس تنها یم
شبم تاریک و ره گم کرده ام
میان جنگل ادم و اهن
بسی تنها میان جمع
همچون شمعی نیمه و خاموش
این جا
تنهایم
سلام:متن بسیارزیبایی نوشتیدببخشیدبا تاخیراومدم بعلت جابجایی محل کاروزندگی کمی گرفتاربودم اماازاین به بعددرخدمت دوستان هستم.موفق باشید
سلامزیباست . بیاد شعر نیما افتادم:تو را من چشم در راهم شباهنگامکه می گیرند در شاخ تلاجن * سایه ها رنگ سیاهیوزان دلخستگانت راست اندهی فراهمتو را من چشم در راهم .شباهنگام ، در آن دم که بر جا دره ها چون مرده مارانخفتگاننددر آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دامگرم یادآوری یا نه ، من از یادت نمی کاهمتو را من چشم در راهم
عکس یادگاری من و ولیعهد ..همین طوری..کی به کیه..تاریکیه..http://abukoorosh.blogfa.com/
آخ از این تنهائی که گاهی نعمته و گاهی زجر آور
سلام:متن بسیارزیبایی نوشتید
ببخشیدبا تاخیراومدم بعلت جابجایی محل کاروزندگی کمی گرفتاربودم اماازاین به بعددرخدمت دوستان هستم.
موفق باشید
سلام
زیباست . بیاد شعر نیما افتادم:
تو را من چشم در راهم شباهنگام
که می گیرند در شاخ تلاجن * سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندهی فراهم
تو را من چشم در راهم .
شباهنگام ، در آن دم که بر جا دره ها چون مرده ماران
خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یادآوری یا نه ، من از یادت نمی کاهم
تو را من چشم در راهم
عکس یادگاری من و ولیعهد ..همین طوری..کی به کیه..تاریکیه..
http://abukoorosh.blogfa.com/
آخ از این تنهائی که گاهی نعمته و گاهی زجر آور