اشک چشم بر گونه هایم
بسترم خیس حسادت
دست های سرد تو پر ز منطق
بر شانه ها ی باران خورده و پر وسواس من
هر شب
تیغ سانسور احساسم
بر رگ های پر ازعشق و لبریز از خواستن هایم
تیز تر از هر روز
هرروز هرروزبا خود دارم
خواهش هم بستر شدن هایم
منطق و احساسم بر تبر های درخت از سر بریده
هر روز در هر روز ..تمنای تو را دارم
به زیر چتر سرد تجربه هایم
خواهش ومنطق تورا دارم
ولیکن :
ارزوی مردن یک لحظه در اغوش تو را دارم nilofar- 27azar91