می توان ماهی بود
سرخ و زرد و گلی
سُر بخورم ازسرانگشتانت
سَر فرو برم بربلورِ کف حوض
می توان ماه شوم
دردمدمه های خنکای غروب
سر برارم از پنجرهِ تو به درون
می توان ابر شوم
نم نمک بر سر رود
جاری بشوم
می توانم بشوم اهو در دشت
بدوم تا که هرگز نرسد
دست صیاد به من
می توانم
تو بگو
تا بشوم یک ماهی
نیلوفر مرداد91
very nice
امشب بعد از 2-3 سال دوباره اومدم و یه چیزی نوشتم، از سیستم که خارج شدم دیدم وبلاگ تو هم همین الان آپ شده، جالب بود
خوش باشی
سلام . تو میتونی نیلوفر. تو مثل آب حوض بلور زلالی .
پاینده باشی
سلام تومی تونی یه چشمه زلال باشی تاتکدرختی تشنه راسیراب کنی نیلواین هم یکی ازسروده های زیبائی است که گفتی بهت تبریک میگم خوشبختی تراارزومندم وطاعات وعباداتت قبول درگه حق
ولی یه چیزرایواشکی توی گوش توبگم بازم برای شخص ثالث ناشناس حسودی ام شد
می توان؟؟
میتوان الی بود
بدوی تا ته آن کوچه ی بن بست و سیاه
بروی بالا از شاخ درخت
و بخندی آْزاد
ته آن کوچه ی بن بست و سیاه
که چه زیبا شده بیچارگی ام
که چه زیباست تمام بن بست
بنشینی آنجا
نوک آن شاخه ی سبز
چشم بر راه بدوزی تا صبح
میرسد او از راه
و تو تنها با او مینشینی لب دیوار و سپس...
با سکوتی تبدار
.
.
بفقیه ش صحنه داره نمیتونم بگم
فقط خواستم بگم فقط نمیخواد جک و جونور باشی میتونی الی هم باشی
یه گونه ی جدید کشف شده ست!
:)